جدول جو
جدول جو

معنی هفت رود - جستجوی لغت در جدول جو

هفت رود
(هََ)
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) :
بکن شادم از شادی این سرود
مگر بگذرم زآب این هفت رود.
نظامی.
چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضۀ هفت رود.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
شخص جان سخت و پرطاقت، فلز بسیار سخت و محکم که از ترکیب هفت فلز به دست می آید، طالیقون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت مرد
تصویر هفت مرد
هفت دسته مردان خدا، برای مثال گردنکش هفت چرخ گردان / محراب دعای هفت مردان (نظامی۳ - ۳۶۹)، اصحاب کهف، هفت تنان، حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هفت قسمت و هفت ولایت روس. در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است: برطاس، آلان، خزران و ایو. (از حاشیۀ شرفنامۀ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) :
یکی لشکر انگیخت از هفت روس
به کردار هرهفت کرده عروس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ صَ)
هفت اقلیم. (برهان). هفت خاک. هفت ده. رجوع به این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
فلز بسیارسخت، شخص پرطاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت روی
تصویر هفت روی
آنچه که دارای هفت جانب باشد: (اسطرباب هفت روی)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای ازتیره بداغ هاکه دارای برگهای متقابل است. گلهایش دارای تقسیمات 5 تایی ودارای آرایش دیهیم است. میوه اش سته است ودرحدود صدگونه ازاین گیاه شناخته شده که همگی درمناطق معتدل منجمله جنگلهای شمال ایران میرویند، مخرا زیندار گرمه شو پلاخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت نور
تصویر هفت نور
هفت شید هفت از هفتان نورهای هفت سیاره: (وهفت نور بتابد چنانک هریک را ازو پذیرد باندازه لطافت نار) (ابوالهیئم)
فرهنگ لغت هوشیار
نای (نی) هفت بند. نیی که دارای هفت بند باشد که آوازآن رساتراز دیگر نی هاست. گیاهی ازتیره ترشک هاکه علفی ویک ساله است. برخی گونه های آن دارای ساقه بالارونده میباشند برگهایش متناوب وگلهایش کوچک وصورتی ومنفردند. این گیاه بحالت وحشی دراکثر مزارع وراضی بایرواماکن مساعداغلب نقاط زمین منجمله ایران میروید گیاهی است که خاصیت ضداسهال واسهال خونی داردو قابض است. دراستعمال خارجی جهت مداوای زخمها ازکوبیده برگهایش شبط الغول علف هفت بند عصی الراعی ضدپیوند سرخ مرز سرخ مرد
فرهنگ لغت هوشیار
هفت لاشه گواژ هفت توپال: زریا تلا سیم یا نکره آهن مس ارزیر (قلعی) سرب سیماب هفت فلز: الف - باعتباری (زر سیم آهن مس ارزیر سرب وسیماب)، ب - وباعتبار دیگر آهن جست (ونرح توتیا) سرب زرسیم قلع (قلعی) مس
فرهنگ لغت هوشیار
از قدیم هفت رنگ راازمیان رنگها اصلی دانسته اند (سبع الوان) وآنها عبارتنداز: الف - بقولی سیاه خاکی (خاکستری) سرخ زرد سفید کبود زنگاری. ب - وبقولی، زرد آبی نارنجی سرخ بنفش سبز نیلگون. توضیح قدماهررنگ رابیکی ازسیارات هفتگانه ویکی ازروزهای هفته اختصاص میدادند، نام گلی است درهندوستان وآن هفت رنگ دارد. توضیح باماخذی که دردست بوداین گیاه شناخته نشد، هرهفت، نوعی ترشی است، چیزی که بهفت زنگ منقش باشد: (چون پرندء نیلگون برروی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار) (فرخی) -6 هرچیز منقش
فرهنگ لغت هوشیار
هفت دور ومدن که هر دوری شامل هزارسال است وتعلق بیکی از هفت سیاره دارد وچون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار رااززحل آغازکنندوبترتیب فرودآیندتا بماء (قمر) رسند. زحل مشتری مریخ شمس (آفتاب) زهره عطارد قمر واکنون مادر دور قمرهستیم. توضیح بعضی گویند هر دوری هفت هزارسال است و مجموع ادوار چهل ونه هزارسال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قایم گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت راه
تصویر هفت راه
هفت پرده چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
آنکه یا آنچه هفت روز دوام کند، آنچه که مدتی اندک بپاید: (نی دولت دنیابستم می ارزد نی لذت مستیش الم می ارزد نه هفت هزارساله شادی جهان این محنت هفت روزغم می ارزد) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفت روح
تصویر خفت روح
سبکی روح، صفای باطن
فرهنگ لغت هوشیار
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
فرهنگ لغت هوشیار
((~. دَ یا دُ))
هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار را از زحل آغاز کنند و به ترتیب فرود آیند تا به ماه (قمر) رسند. زحل، عطارد، قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
فلز بسیار سخت، شخص پر طاقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت گوی
تصویر هفت گوی
هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت رنگ
تصویر هفت رنگ
((~. رَ))
از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ ها اصلی دانسته اند (سبح الوان) و آن ها عبارتند از، به قولی، سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری، به قولی، زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت عروس
تصویر هفت عروس
((~. عَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
Weeklong
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
d'une semaine
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
de uma semana
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
de una semana
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
tygodniowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
продолжительностью неделю
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
тижневий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
een week lang
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
eine Woche lang
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
di una settimana
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
एक सप्ताह लंबा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
এক সপ্তাহ দীর্ঘ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
bir haftalık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی